مفاهیم کاهش ارزش تحت استانداردهای حسابداری سرقفلی - کاهش ارزش سرقفلی طبق استانداردهای حسابداری مالی امریکا
فهرست مقاله |
---|
مفاهیم کاهش ارزش تحت استانداردهای حسابداری سرقفلی |
کاهش ارزش سرقفلی طبق استانداردهای حسابداری مالی امریکا |
کاهش ارزش سرقفلی طبق استانداردهای بینالمللی حسابداری |
همه مقالات |
کاهش ارزش سرقفلی طبق استانداردهای حسابداری مالی امریکا
هیئت تدوین استانداردهای حسابداری مالی امریکا معتقد است مستهلک نکردن سرقفلی و متعاقب آن آزمونهای کاهش ارزش سرقفلی منجر به ارائه دقیقتر سود خالص، ارزیابی دقیقتر سرقفلی و بهبود شفافیت صورتهای مالی خواهد شد و توانایی استفادهکنندگان در ارزیابی قدرت سوداوری و جریانهای نقدی آینده واحد تجاری را بهبود خواهد بخشید. بهرغم این ادعاها، برخی صاحبنظران معتقدند که استاندارد شماره 142 منجر به انحرافهای عمده مدیریت در انجام براوردها و مفروضات تحت این استاندارد خواهد شد. مواردی نظیر شناسایی واحدهای گزارشگری، تخصیص داراییها، بدهیها و سرقفلی به این واحدها، شناسایی حوادثی که منجر به برقراری آزمونهای کاهش ارزش میاندورهای میشود و اندازهگیریهای ارزش منصفانه از جمله براوردها و مفروضاتی هستند که زمینه سوءاستفاده و فرصتطلبی شرکتها تحت این استاندارد را افزایش داده و درها را به سوی مدیریت سود باز خواهند کرد.
قبل از استانداردهای شماره 141 و 142، در استانداردهای امریکا دو روش خرید و اتحاد منافع برای حسابداری ترکیب واحدهای تجاری وجود داشت. انتظار میرفت که شرکتها مگر در صورت وجود معیارهای قانونی تعیینشده در بیانیه اصول حسابداری شماره 165 (APB 16) که در آن صورت ملزم به استفاده از روش اتحاد منافع بودند، از روش خرید استفاده کنند. تاثیر مساعدتر روش اتحاد منافع بر صورت سودوزیان، برخی شرکتها را بر آن میداشت تا معاملات را به گونهای طراحی کنند که بتوانند از حسابداری اتحاد منافع استفاده کنند.
در اواخر دهه 1990، کمیسیون بورس و اوراق بهادار6 (SEC) در واکنش به افزایش ترکیب واحدهای تجاری، نگرانی خود از کاربرد نامناسب و سوءاستفاده از روش اتحاد منافع را ابراز و مطرح کرد که در اغلب موارد دیدهشده در خصوص معاملاتی که بهوضوح شرایط بیانیه اصول حسابداری شماره 16 را نداشتهاند، از حسابداری اتحاد منافع استفاده شده است. هیئت استانداردهای حسابداری مالی امریکا در واکنش به این نگرانی کمیسیون بورس و اوراق بهادار، در سپتامبر 1999 پیشنویس استاندارد شماره 201 7 (ED 201) در مورد ترکیبهای تجاری و داراییهای نامشهود را منتشر کرد.
در این پیشنویس، پیشنهاد شده بود که روش حسابداری اتحاد منافع حذف و ترکیبهای تجاری با استفاده از روش خرید انجام شود. تحت روش خرید، سرقفلی تحصیلشده میبایست برای حداکثر 20 سال مستهلک میشد. در حدود 60 درصد از شرکتها مخالف حذف روش اتحاد منافع بودند. در واقع، پیشنویس استاندارد شماره 201 جز هیئت تدوین استانداردهای حسابداری مالی امریکا، حامی دیگری در نظرسنجی کنگره نداشت. اکثر اعضای کنگره در هر دو نظرسنجی از هیئت تدوین استانداردهای حسابداری مالی امریکا خواستند كه یا در تصمیم خود در حذف روش اتحاد منافع تجدید نظر كند و یا روشهای دیگری برای حسابداری سرقفلی و داراییهای نامشهود ارائه دهد.
از اینرو هیئت استانداردهای حسابداری مالی امریکا در فوریه 2001، پیشنویس استاندارد اصلاحی شماره 201 را که در آن پیشنهاد جایگزینی استهلاک سرقفلی با یک رویکرد کاهش ارزش شده بود، منتشر کرد. هیئت استانداردهای حسابداری مالی امریکا در این پیشنویس نیز همچنان بر موضع خود مبنی بر حذف روش اتحاد منافع استوار بود. این پیشنهاد اصلاحی (حذف اتحاد منافع، کاهش ارزش سرقفلی) بهصورت چشمگیری بیش از پیشنهاد اولیه (حذف اتحاد منافع، استهلاک سرقفلی) مورد پذیرش واقع شد. در حدود 70درصد شرکتها در پاسخ به این پیشنویس استاندارد اصلاحی از رویکرد کاهش ارزش حمایت کرده بودند.
سرانجام هیئت تدوین استانداردهای حسابداری مالی امریکا در ژوئن 2001، استانداردهای شماره 141 و 142 را منتشر کرد که بهموجب این دو استاندارد همانگونه که پیش از این نیز گفته شد، روش حسابداری اتحاد منافع حذف و روش کاهش ارزش برای سرقفلی بهکار گرفته شد (Ramanna, 2007).
مطالعهای سیاسی- اقتصادی و با تمرکز در مراحل تدوین استاندارد شماره 142 به بررسی این موضوع که آیا انجام آزمونهای کاهش ارزش در این استاندارد، زمینه فرصتطلبی شرکتها را افزایش خواهد داد یا خیر، انجام شد (Ramanna, 2007). شواهد گرداوریشده نشان داد که مدافعان اتحاد منافع که در مقابل پیشنهاد اولیه هیئت استانداردهای حسابداری مالی امریکا مبنی بر حذف اتحاد منافع مخالفت میکردند، بعدا در میان کسانی قرار گرفتند که از قوانین کاهش ارزش در استاندارد شماره 142 حمایت میکردند.
رامانا (Ramanna) معتقد است اگر هیئت استانداردهای حسابداری مالی امریکا و کمیسیون بورس و اوراق بهادار راجع به اینکه اتحاد منافع مورد سوءاستفاده قرار گرفته و شرکتهای سوءاستفادهگر در میان حامیان اتحاد منافع قرار دارند، درست نتیجهگیری کرده باشند، بنابراین عامل بالقوه فرصتطلبی همچنان در استاندارد شماره 142 محفوظ بوده و این شرکتها این بار با سوءاستفاده از قوانین کاهش ارزش در این استاندارد به فرصتطلبی و بهرهبرداری در جهت منافع خویش دست میزنند. وی با توجه به شواهد گرداوریشده نشان داده که حمایت شرکتها برای آزمونهای کاهش ارزش در استاندارد شماره 142 بهعلت افزایش عامل بالقوه اختیار و اعمالنظر تحت این استاندارد است. وی در ادامه بر اساس نتایج بهدستآمده سه ویژگی اصلی شرکتهایی را که احتمال اعمال نظرهای شخصی در آنها تحت قوانین کاهش ارزش در استاندارد شماره 142 بیش از سایر شرکتهاست، تشریح کرده است.
• شرکتهای با واحدهای گزارشگر بزرگتر و بیشتر
تحت استاندارد مزبور، سرقفلی شناساییشده در فرایند تحصیل باید بر مبنای چگونگی تحقق سرقفلی در بین واحدهای گزارشگر، بین آن واحدها تخصیص یابد. سرقفلی، معمولاً منافع مورد انتظار توسط شرکت تحصیلکننده را نشان میدهد. از آنجا که این منافع بهطور معمول بهوسیله واحدهای گزارشگر بهوجود میآیند، تخصیص سرقفلی به معنای جدا کردن منافع پیوسته خواهد بود. از اینرو، چنین تخصیصی اختیاری و تاییدناپذیر است. بنابراین در صورتی که شرکت تحصیلکننده واحدهای گزارشگر بزرگتر و بیشتری داشته باشد، انعطافپذیری آن در تخصیص سرقفلی و قدرت اعمال نظر مدیریت، در شناسایی کاهش ارزشهای آینده بیشتر خواهد بود.
• شرکتهای با نسبت ارزش منصفانه به ارزش دفتری بالاتر
بر اساس استاندارد شماره 142، بعد از تخصیص سرقفلی به واحدهای گزارشگر، آزمون کاهش ارزش برای واحدهای گزارشگر که نسبت ارزش منصفانه به ارزش دفتری آنها کمتر از یک است، الزامی است. در این استاندارد بهطور تلویحی فرض شده که همه مازاد ارزش منصفانه یک واحد بر ارزش دفتری آن، بهعلت سرقفلی تحصیلشده است. بنابراین واحدهایی که نسبت ارزش منصفانه به ارزش دفتری بالاتری دارند، ممکن است زیانها را به سرقفلی تحصیلشده جذب کنند که این امر آزادی عمل بیشتری برای اجتناب از کاهش ارزشهای آینده به آنها خواهد داد.
• شرکتهای با سهم بالاتر از خالص داراییهای دارای ارزش بازار اتکاناپذیر
طبق استاندارد مزبور، در واحدهای گزارشگر که نسبت ارزش منصفانه به ارزش دفتری آنها کوچکتر از یک است، هنگامی که ارزش منصفانه ضمنی سرقفلی کمتر از ارزش دفتری تاریخی آن باشد، ثبت زیانهای کاهش ارزش الزامی است. از آنجا که ارزش منصفانه سرقفلی بهصورت مستقیم در دسترس نیست، ارزش آن از طریق تفاوت میان ارزش منصفانه کل واحد گزارشگر و ارزش منصفانه خالص داراییهای واحد جز سرقفلی تخصیصیافته به آن محاسبه میشود. بنابراین شرکتهایی که واجد سهم بالاتری از خالص داراییهایی هستند که ارزشهای تاییدناپذیر دارند (نظیر ماشینآلات و تجهیزات تخصصی) انعطافپذیری بیشتری در تخمین ارزش منصفانه خالص دارییها و بالتبع سرقفلی داشته و قدرت اعمال نظر بیشتری در تعیین کاهش ارزشها خواهند داشت.
این پژوهشگر معتقد است شرکتهایی با سه ویژگی پیشگفته انگیزههای بیشتری برای لابیهای سیاسی جهت قوانین کاهش ارزش در استاندارد شماره 142 داشتهاند؛ چرا که تحت این قوانین، عامل بالقوه اختیار و اعمال نظر برای این شرکتها افزایش یافته و زمینه فرصتطلبی بیشتری برای آنها نسبت به سایر شرکتها مهیا خواهد بود.
از جمله موارد سوءاستفاده قابل بحث در این زمینه، مدیریت سود تحت استاندارد شماره 142 است که در تحقیقات مختلفی به آن پرداخته شده است. مدیریت سود، تلاش مدیریت شرکت برای اثرگذاری بر سود گزارششده کوتاهمدت است که به دلایل مختلفی از قبیل تاثیرگذاری بر ارزش بازار سهام، افزایش پاداش مدیران، کاهش احتمال نقض توافقهای وام و مصون ماندن از مداخلات قوانین دولتی صورت میگیرد.
بسیاری از مدیران معتقدند سود گزارششده، تصمیمهای سرمایهگذاران و بستانکاران را تحت تاثیر قرار خواهد داد؛ از اینرو با بهکارگیری روشهای مختلف مدیریت سود در شرایط مختلف، در پی بهبود آثار سود گزارششدهاند. یکی از این روشها، بهکارگیری وان بزرگ است. این روش به معنای زیاد نشان دادن یکباره هزینهها در مقابل درامدها بهمنظور کاهش داراییهاست. این امر منجر به کاهش هزینههای آینده خواهد شد. این روش معمولاً در سالی که سودها کم است و یا سودی وجود ندارد، بهکار گرفته میشود و معمولاً منجر به افزایش و یا هموارسازی سودهای آینده خواهد شد. در نتیجه این امکان وجود دارد که مدیریت با بهکارگیری استاندارد شماره 142 و شناسایی زیان کاهش ارزش سرقفلی در زمانی که عملیات شرکت در حال افول و یا اساساً بالاتر از انتظارات تحلیلگران باشد با بهکارگیری تکنیک وان بزرگ، دست به مدیریت سود بزند (Sevin and Schroeder, 2005).
در سال 2004 تحقیقی با هدف بررسی این موضوع که آیا پذیرش استاندارد شماره 142 میتواند منجر به كاربرد روش وان بزرگ جهت مدیریت سود در شرکتها شود، انجام گرفت (Jordan and Clark, 2004). هدف دیگری که این دو محقق دنبال میکردند، تعیین اندازه شرکتهایی بود که با بهکارگیری این روش، بیشتر تحت تاثیر این استاندارد قرار میگرفتند. به همین منظور، دو دسته شرکت (کوچک و بزرگ) در سالهای پیش و پس از پذیرش استاندارد شماره 142 مورد مطالعه قرار گرفتند. در این تحقیق شرکتهایی که مجموع داراییهای آنها کمتر از 450 میلیون دلار بود، بهعنوان شرکتهای کوچک و شرکتهایی که مجموع داراییهای آنها برابر یا بیش از 450 میلیون دلار بود، بهعنوان شرکتهای بزرگ در نظر گرفته شدند. نتایج تحقیق مزبور بهشرح زیر است:
• بخش عمدهای از شرکتهای کوچک در سال پذیرش استاندارد شماره 142 نسبت به سال قبل، زیان گزارش کردهاند. این در حالی است که نسبت سالبهسال تعداد شرکتهای بزرگی که زیان گزارش کردهاند، پیش و پس از پذیرش این استاندارد تغییر عمدهای نداشته است.
• نسبت زیان کاهش ارزش سرقفلی به داراییها، فروش و سود (زیان) عملیاتی برای شرکتهای کوچک، به مراتب بیشتر از این نسبت برای شرکتهای بزرگ بوده است.
• مقایسه نسبتهای شاخص وان بزرگ نظیر بازده داراییها و بازده فروش در میان شرکتهای کوچکی که زیان کاهش ارزش سرقفلی را شناسایی میكنند و آنهایی که شناسایی نمیکنند، تفاوت عمدهای را نشان میدهد. شرکتهایی که زیان را شناسایی میکنند، نسبتهای بهمراتب پایینتری دارند؛ در حالی که این مقایسه برای شرکتهای بزرگ نشاندهنده این است که طی زمان تفاوت عمدهای میان نتایج مقایسه نسبتهای این دو گروه (شرکتهای بزرگی که زیان کاهش ارزش را شناسایی میكنند و آنهایی که شناسایی نمیکنند) وجود نداشته است.
بنابراین میتوان چنین استنباط کرد که پذیرش استاندارد شماره 142 راه را برای مدیریت سود هموار کرده و از جمله آثار منفی آن بهکارگیری استراتژی وان بزرگ توسط شرکتهای کوچکتر بوده است. برخی تحلیلگران در تایید نتایج حاصل از این تحقیق معتقدند پذیرش استاندارد شماره 142 تاثیر بیشتری بر شرکتهای کوچکتر خواهد داشت؛ زیرا اولاً در شرکتهای کوچکتر نسبت سرقفلی به کل داراییها در مقایسه با شرکتهای بزرگتر، عدد بزرگتری است و ثانیاً، حساسیت سوداوری شرکتهای کوچکتر نسبت به زیان کاهش ارزش، بیش از شرکتهای بزرگ است.
لازم به ذکر است که نتایج تحقیقات مختلف در خصوص اینکه چه شرکتهایی بیشتر تحت تاثیر این استاندارد قرار گرفته و با بهکارگیری روش وان بزرگ به سوءاستفاده از آن میپردازند، متفاوت بوده است. از اینرو لازم است تحقیقات گستردهتر و دقیقتری در این زمینه صورت گیرد تا نتایج اتكاپذیرتری حاصل شود. ولی آنچه در این میان از اهمیت ویژهای برخوردار است، وجود عوامل بالقوه فرصتطلبی و سوءاستفاده مدیریت تحت قوانین کاهش ارزش این استانداردهاست. این موضوع مورد توجه هیئت تدوین استانداردهای حسابداری مالی امریکا قرار گرفته و تلاشهایی نیز در جهت ارتقای کیفیت استاندارد مزبور صورت گرفته است.